وب سایت شخصی محبوبه چنگیز

سه قلوها

 

روزنه یُِ نوری را دید  به سختی ذرات خاک را کنار زد سرش را بالا برد تا به روشنایی رسید تمام صورتش خاکی بود خودش را تکان داد تا خاکی را که  مانند  ماسکی تمام صورتش را پوشانده بود بریزد ناگهان چشمش به دو نفر افتاد که در سمت چپ و راست او سر از خاک درآورده بودند . خواست با یکی از آنها دست بدهد دید نگاهش می کند و وقتی بیشتر دقت کرد دید دستش را از خاک هنوز در نیاورده است . خودش را معرفی کرد گفت شنگول هستم اسم تو چیست سمت راستش خود را منگول و سمت چپش خود را حبه انگور معرفی کرد .

هر سه به بالای سرشان نگاه کردند خورشید خانم را دیدند که با لبخندی به انها نگاه می کند و با باز و بستن چشمهایش و تکان دادن سر خود، رضایتش را از دیدن انها اعلام میکند.خاک قهوه ای رنگی دورصورتشان هست که هر چه تکان دادند نریخت  پرهای زیادی دور سرشان هست که  همرنگ خورشید است .

شنگول گفت بچه ها کلاه شما اندازه سران هست ولی لپ های من مثل کوه شده از بس که کلاهم به صورتم داره فشار میاره، دارم خفه میشم تازه جلوی دیدن من رو هم گرفته باید هر چه زودترخودمون را از خاک بکشیم بیرون

خواستند با هم همفکری کنند که چگونه تمام بدن خود را از خاک بیرون بکشند  که صداهایی توجه انها را به خود جلب کرد .

 

تعدادی غولهایی بزرگ با لباسهای سفید در حال گفتگو بودندچشمانشان داشت از کاسه بیرون میزد  گوشهایشان را تیز کردند شنگول گفت من که درست نمیشنوم اونا چی میگند

منگول :یه خورده غر نزن من بهت میگم بزار گوش بدم

غولها همه دور یک میز گرد نشستند و می گفتند .

غول اول :واقعن به خودمون باید آفرین بگیم این لقاح مصنوعی که در خاک انجام شد واقعا موفقیت امیز بود فقط اگر بتوانم کلاه آفتابگردونشون را از سرشون برداریم ما میتوانیم این پیروزی خود را جشن بگیریم و در تاریخ ناممان را ثبت کنیم .

غول دوم :استاد بنظر من خیلی قدم بزرگی است چونکه خیلی از مادرها تحمل بارداری برایشان سخت بود الان  یه بچه حاضر آماده تحویل میگیرند نگاهشان کنید چه قدر بانمکند به نظر من با این کلاه آفتابگردان بانمکتر هم شدند .هر چند برخی از مادران دوست دارند بارداری را تجربه کنند چون رابطه عاطفی با بچه  ایجاد میکنند و لحظه بدنیا آمدن نوزاد را دوست دارند .

غول سوم: اون مادرهای قدیم بودند .تو این دوره زمونه زنها باردارمیشند تا خودشون رو برای شوهرشون لوس کنند و همین که در دهن مردم را ببندند الان بچه ها بیشتر یه اسباب بازی هستند وگرنه میبینید که بعد از بدنیا اومدن بچه تازه مشکلات سر نگهداریشون شروع میشه و بعد هم با کلاسهای مختلف بجه رو خفه میکنند چون انقدر والدین مشغله دارند وقت رسیدگی به بچه ها رو ندارند و ما استاد چون اینها را تو خاک  کاشتیم ودر حالت طبیعی نطفه در محیط رحم رشد میکنه فکر کنم  جنین  وقتی در خاک بود قاطی کرد که بالاخره انسانه یا گیاه، اینکه تکلیفش را نتونسته روشن کنه پیشنهاد میکنم که دفعه به جای آبی کردن گلدانها ،اب بیشتری تو گلدان بریزیم ولی خوب این احتمال ممکنه پیش بیاید که  شبیه ماهی بشند آنوقت چه کنیم ؟

غول اول : به خانواده ها میدیم جای ماهی شب عیدبزارند سر سفره هفت سین  و قاه قاه میخندد .

غول دوم :الان اینها را به کی تحویل دهیم؟ کسی این مدل بچه های عجیب را میخواهد بالاخره بچه مادر میخواد .

غول اول :به خانواده هایشان نشانشون میدیم از پشت شیشه ، اگر قبول کردند که مشکل حل است اگر نه کارتون حاج زنبور عسل برایشان پخش میکنیم که اگر زنبوری بر روی سرشون نشست نترسند و اجازه بدهند کندوهای عسل تولید شود و با این کار به دو هدف میرسیم .

اول تجارت عسل راه میندازیم و دوم پیداکردن مادرشون را از حاج زنبور عسل یاد میگیرند و خودشون دنبال مادرشون میگردندو طبق معمول هر گونه مسیولیتی از گردن ما ساقط میشود

غول اول :از پیشنهادات شما ممنون وبریم برای محقق کردن انها

شنگول و منگول و حبه انگور با دهان باز و چشمان گرد شده فقط آنها را نگاه کردند .

 

 

 

 

 

 

 

0 0 vote
Article Rating
Subscribe
Notify of
0 Comments
Inline Feedbacks
View all comments
0
Would love your thoughts, please comment.x
()
x