روزی که میخواستم نه بگویم
سلام دوستان
امروز میخوام یک خرده روایتهایی از مدل نه گفتنم براتون تعریف کنم.
یادمه تو یکی از کلاسهایی که میرفتم ، بهم تکلیف شده بود که به درخواست ۵ نفر نه بگو و جواب رد بده هر کسی میخواد باشه و هر شرایطی میخواد داشته باشه و یه هفته ام برای انجام این کار فرصت داشتم .
تو اون هفته اصلن کسی از من چیزی درخواست نکرده بود ومن هم بیخیال تمرین کلاس شدم .
یه روز دیدم مادرم از پدرم درخواست خرید از بیرون دارند و پدرم هم چون تازه به منزل رسیده بودند و خیلی خسته بودند قبول نمیکردند، دوباره برند بیرون، خلاصه از مادرم اصرار از پدرم انکار .
من که شاهد ماجرا بودم به مادرم گفتم خوب شما حاضر شید با هم بریم خلاصه مادرم با خوشحالی حاضر شدند و خواستیم بریم بیرون یاد تمرین کلاس افتادم گفتم ببخشید من همراهتون نمیام خودتون تنهایی برید مادرم تعجب کردند و عصبانی شدند گفتند تو خودت گفتی حاضربشم بری چی شد یه دفعه نظرت برگشت گفتم نه من الان فهمیدم خسته هستم و انرژی رفتن تا مغازه رو ندارم .خلاصه طفلک مادرم با دلخوری اون روز بیخیال خرید شدند و بعد من موندم و یه عالمه عذاب وجدان و در تعجب کاری که کرده بودم و پس از این که مادرم یه خورده اروم شدند گفتم الان دیگه خسته نیستم بیایید بریم و گفتند نمیخوام و بنده جواب رد شنیدم .
خواستم بگم دوستان باید درخواست از آدم بشه نه مثل من درخواست رو ایجاد کنید و بعد کنسل، این قبول نیست و صحت روانی و عقلی ادم میره زیره سوال .
بعد از اون خیلی وقتها ازم درخواستی میشد میموندم تو رو دربایستی میگفتم انجام میدم بعد یاد تمرین میافتادم میرفتم میگفتم انجام نمیدم .
نکته ای که جالبه بدونید اینکه وقتی درخواست کسی رو رد میکردم انقدر احساس عذاب وجدان میکردم که دوباره میرفتم انجام میدادم .
🌴
و اما در آخر
الان اگر بدونم درخواستی هست که انجامش برام سخته و کاملن موضوع مشخصه با یه عذرخواهی بلافاصله اون درخواست رو رد میکنم .
اگر شک دارم و یا با شخص رو دربایستی دارم میگم لطفن احازه بدین فکرام رو بکنم بهتون خبر میدم و بعد سعی میکنم طوری رد کنم که به طرف مقابل برنخوره و جوابم هم قطعی باشه و جای چونه زدن برای شخص نمونه .
🌴
پ.ن :شکر بابت لحظه حال
🌴
پ.ن:مدیونید اگر فکر کنید اینجا پارک لاله ست .
#نانومحتوا#عزت_نفس#ارزشمندی#هنر_نه_گفتن#روز_پنجم