وب سایت شخصی محبوبه چنگیز

آنت چگونه مشورت میکند-قسمت سوم

خانم مارپل آنت رو دوباره صدا زد وهمونطور که عکسی رو بهش نشون میداد گفت آنت جان این عکس را به یاد میاری ؟آنت با تعجب نگاه میکنه و میگه بله اینها پدر و مادرم هستند ولی اون رباط کیه ؟

خانم مارپل میگه تو هستی عزیز دلم .

در رابطه با بله گفتن هایت مدل دیگری هم بود  که بله میگفتی  و اون در رابطه با عقاید ،باورها و سلیقه هاو حتی مذهب  تو هست که تا وقتی کوچیک بودی تا حدی تبعیت از این باورها لازم بود چون باعث میشد تو از خودت مراقبت کنی .

ولی وقتی تمام نظام فکری تو  توسط دیگران برنامه ریزی میشه ، وقتی موردی جدیدی توی زندگی تو اتفاق میفتاد میترسیدی که تجربه اش کنی و با هزاران نفر مشورت میکردی که آیا اون کار رو انجام بدی یا نه ؟ خیلی وقتها هم میرفتی انجام میدادی و بعد مشورت میکردی چون از خودت مطمین نبودی .

یادت هست دوستی اعتقاداتت را زیر سوال برد و نتوانستی دفاع کنی و جواب قابل قبولی نداشتی ،چون مذهب  به ما ارث رسیده و خیلی ها از ما ها اون رو پذیرفتیم بدون اینکه خودمون تحقیقی در موردش بکنیم .

خیلی چیزهای دیگه هم توی زندگی اینطوری هست مثل درسخوندن ها ، نحوه زندگی کردن ها ،بایدها ؟

اصلن کی به تو گفته بچه زرنگ باید ریاضی بخونه ؟

کی گفته هر کی بره خارج از کشور خوشبخته ؟

کی گفته ایران جای زندگی نیست ؟

کی گفته کدوم قوم و نژاد ایرانی خوبه و کدوم بدند ؟

اصلن بد و خوب رو کی تعیین کرده ؟

خیلی چیزهای دیگه که وقتی فکر میکنی میبینی دلیل های محکمی دلیل  بر قبول  یا رد اونها نداری ؟

چون هیچوقت در مورد اونها نه تحقیقی کردی و نه تفکری ؟

هر چه را شنیدی باور کردی و بدون تعقل  اویزه گوشهات کردی؟

آنت همونطور که به حرفهای خانم مارپل فکر میکرد  از حضورش مرخص شد تا فردا مفصل تر با او صحبت کند .

شکر بابت لحظه حال

#نانومحتوا#عزت_نفس#روز_نهم#تفکر

#عقاید#باورها #مشورت

0 0 vote
Article Rating
Subscribe
Notify of
0 Comments
Inline Feedbacks
View all comments
0
Would love your thoughts, please comment.x
()
x